سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی من
نویسنده :  مریم گلیییییی

 

دوباره سلام...

امروز اینجا بودم. جای همگی خالی. ظهر وقتی از آقای رئیس پرسیدم که بمونم یا برم (چون رئیس جلسه داشتن تا ساعت 5) گفت برو. وقتی داشتم درب رو قفل می‏کردم به دلم افتاد برم علی‏بن‏مهزیار. ساعت سه و نیم از اداره راه افتادم و پای پیاده رفتم تا علی‏بن‏مهزیار. جای همگی خالی. خیلی خوب بود. نماز ظهر و عصرم رو اونجا خوندم و دو رکعت هم نماز حاجت خوندم...

دوست داشتین اینجا بودین؟

یه جای خیلی خوووب...


یکشنبه 86/2/16 ساعت 6:30 عصر
نویسنده :  مریم گلیییییی

اینم عکسا...

 هدیه‏ها (هدیه من اونیه که روبان داره)

 

کیک تولد... 

 

 شبهای کارون...

 

هدیه لودی... 

 

 هدیه لودی...


دوشنبه 86/2/10 ساعت 10:12 عصر
نویسنده :  مریم گلیییییی

اینم عکسا...

سالاد گلشن...

 شمع واسه ح...

 

 کیک...

 

هدیه من به داداشی... 


جمعه 86/2/7 ساعت 2:8 عصر
نویسنده :  مریم گلیییییی

اینم عکسا:

هدیه‏های متین جووون...

اگه گفتین این دست کیه؟ یه جایزه میگیرن (البته بجز متین و ما بقی) 

 

 کیک متین جووون...

 

 متین جووون داره کیک می‏بره...(اوه اوه طلاهاشو ببین)

 

دیریدیرین.. تبلیغ برای پارس استار 

 

 سالاد منیژه...

 

شام بنده... 

 

 من و درسا...

 

درسا خانووووم... 

هدیه متین جووونم...


سه شنبه 86/2/4 ساعت 7:16 عصر
نویسنده :  مریم گلیییییی

دوباره سلام...

عکس دخمل دایی کوچولوم... قشنگه، مگه نه؟ ما بهش می‏گیم دکمه قرمز. آخه خیلی سرخه...

 

DORSA


جمعه 86/1/31 ساعت 1:47 عصر
نویسنده :  مریم گلیییییی

سلام...

همینطور که توی اون بلاگم توضیح دادم حال و هوای شهر اهواز امروز طوز دیگه‏ای بود و قول دادم  عکسایی که گرفتم رو اینجا به نمایش بذارم. اینم عکسا...

آدرس اون بلاگم اینه:  www.chormangzzzzzzzz.blogfa.com برای خوندن مطلب به این آدرس مراجعه کتید...

 

نمایی از باغ خونه

تگرگ

تگرگ تو دست من

 

جلوی درب ورودی خونه


پنج شنبه 86/1/23 ساعت 2:13 عصر
نویسنده :  مریم گلیییییی

دوستای گلم سلام...

امروز خیلی دلم گرفته بود. به خودم قول دادم از دلگیری‏ها و ناراحتیهام صحبت نکنم. پس حرفی نمیزنم...

یه خبر خوب می‏دم و اون اینه که بعد از مدتها فردا با عزیز دلم می‏رم بیرون. البته اگه باز کاری پیش نیاد. دعا کنین که کار پیش نیاد...

امروز می‏خوام یه عکس واستون بذارم. این عکس عروسک منه. این عروسک رو داداشی و آبجی کوچیکه واسه تولد سال گذشته بهم دادن. اسمشو گذاشتم حسن. نمی‏دونم چی شد اون شب اسم حسن اومد رو زبونم و گذاشتم روی عروسکم. فقط بگم که عشق من به این حسن حسودی می‏کنه. هر وقت یه چیز می‏شه بهم می‏گه خوش به حال حسن که پیشته. قرار شد وقتی رفتیم تو خونه خودمون با خودم ببرمش...

 

 حسن

دوستتون دارم...

بوووووووووووووووووووس...

فعلا بای بای...


چهارشنبه 86/1/22 ساعت 9:5 عصر
نویسنده :  مریم گلیییییی

سلام به دوستای خوبم...

من مریم گلی هستم و تازه عضو این بلاگ شدم. امیدوارم بتونم دوستای خوبی پیدا کنم. باز هم به اینجا میام. دوستتون دارم...

بای بای...


سه شنبه 86/1/21 ساعت 9:14 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عکس...
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
67298 :کل بازدیدها
3 :بازدید امروز
1 :بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
درباره خودم
زندگی من
مریم گلیییییی
مریم گلی متولد 21/02/1361 و ساکن اهوازـ شاغل در شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب و خلاصه کلام یه دختر عاشق و به قول بچه‏ها مهربووون...
حضور و غیاب
لوگوی خودم
زندگی من
لوگوی دوستان
لینک دوستان
خلوت تنهایی
اشتراک
 
آرشیو
بهار 1386
طراح قالب