دوستای گلم سلام...
امروز خیلی دلم گرفته بود. به خودم قول دادم از دلگیریها و ناراحتیهام صحبت نکنم. پس حرفی نمیزنم...
یه خبر خوب میدم و اون اینه که بعد از مدتها فردا با عزیز دلم میرم بیرون. البته اگه باز کاری پیش نیاد. دعا کنین که کار پیش نیاد...
امروز میخوام یه عکس واستون بذارم. این عکس عروسک منه. این عروسک رو داداشی و آبجی کوچیکه واسه تولد سال گذشته بهم دادن. اسمشو گذاشتم حسن. نمیدونم چی شد اون شب اسم حسن اومد رو زبونم و گذاشتم روی عروسکم. فقط بگم که عشق من به این حسن حسودی میکنه. هر وقت یه چیز میشه بهم میگه خوش به حال حسن که پیشته. قرار شد وقتی رفتیم تو خونه خودمون با خودم ببرمش...
دوستتون دارم...
بوووووووووووووووووووس...
فعلا بای بای...